شخصیت چیست ؟ اکنون باید دید، اصولا شخصیت چیست که همه طالب آنند؛ هر کس آنرا در چیزى به اشتباه یا به واقعیت مى جوید، و موضوع یا نمونه ویژه اى را ملاک منش و شخصیت ایده آل خویش مى پندارد و با همه وجودش خواستار آن است ؟ چنانچه مى بینیم : گروهى ، داشتن لباس گران قیمت و گلوبندهاى چند میلیون تومانى یا پالتو پوستى چند هزار دلارى را ملاک عظمت و شخصیت خود مى دانند و برخى دیگر داشتن طرفداران زیاد را براى کسى ، نشانه بزرگى منش او مى دانند تا آنجا که به خاطر مرگ چنین کسى ، هزاران نفر خود کشى مى کنند یا ته سیگار و چند تار موى او را صدها هزاران تومان خریدارى مى نمایند و یا به داشتن یک عکس یا یک امضاء و یا به دیدن او حتى در لحظه اى کوتاه بر خود مى بالند...!
آیا واقعا شخصیت چیست ؟
آنچه از وارسى کتاب هاى گوناگون به ویژه کتاب هاى روانشناسى بر مى آید و در مجموع ، تعریف نسبتا جامعى است ؛ اینست :)شخصیت مجموعه اى از صفات طبیعى و اکتسابى ویژه هر فرد است که مسیر او را در زندگى و در روابط عمومى و سازش هاى اجتماعى ، تعین مى کند.(اما اسلام ، از آنجا که از دیدگاه واقع بینانه تر، به پدیده مى نگرد، در این زمینه نیز، نظر اصلى آن ، به صفات روحى و فضائل ارزنده انسانى است و شخصیت فرد را به تقوا و پرهیزگارى و پاکدامنى و دانش مى داند و داشتن ثروت ، شوکت ، مقام و لباس و...را ملاک شخصیت نمى داند و مزیتى براى آنها قائل نمى باشد و تنها مى گوید:( ان اکرمکم عندالله اتقیکم ) یعنى گرامى ترین مردم نزد خداوند، پرهیز کارترین شماست . پیشواى اسلام مى فرماید: لافضل للعرب على العجم و لا للابیض على الاسود؛ الا بالتقوى . عرب را به غیر عرب و سپید را به سیاه برترى نیست . مگر به تقوى و پرهیزگارى . از دیدگاه اسلام ، شخصیتى که از تقوى تهى باشد، ارزشمند نیست ، چرا که پرهیزگارى ، باعث به وجود آمدن شخصیت حقیقى و ژرف مى گردد آنکه از خدا بیم دارد، در کردار و برخوردها، آنچه را که او و جامعه اى را به نیکبختى مى رساند، رعایت مى کند. آویزهاى دیگرى که شخصیت افراد بدان آذین مى یابد، همه از لوازم پرهیزگارى است . پرهیزگار: بد کردار و بد رفتار و تند خو و خشن و کثیف نمى تواند بود. پلشتى و ناپاکى و رذالت و خشونت با پرهیزکارى جمع نمى گردد. اسلام ، این مکتب برتر تربیت و عمل ؛ اهتمامى ویژه دارد که افرادى با منش بلند پرورش دهد تا بتواند در همه مراحل زندگى ، سرافراز و مشخص و نمونه زیست کند، پس همه مراحل زندگى را تحت کنترل گرفته است .
پى ریزى هاى اسلام
بنابر آنچه گفته آمد، اسلام ز گهواره تا گور، با چشمانى نگران و بینا همه کردارهاى افراد را زیر نظر گرفته است . و از آغاز انعقاد نطفه و حتى قبل از آن راهنمایى مى کند و دستورهایى مى دهد و این دستورها در همه مراحل ؛ باردارى مادر، شیرخوارگى طفل ، محیط تربیتى خانه ، محیط تحصیل و...ادامه دارد. رعایت این دستورهاست که منش بلند و عالى مى سازد، اینک با نمونه هایى از این دستورات آشنا مى شویم :
مرحله انعقادنطفه و جنین ؛
مرحله بسیار حساس است . دانشمندان نظر مى دهند که عامل وراثت در این مرحله ، صفاتى را در نسل انسان به ودیعه مى گذارد که مشابه با صفات و ویژگیهاى پدر و مادر است . بنابر این اسلام ، با دستورهاى لازم توجه والدین را به اهمیت این مرحله جلب مى کند.
مثلا مى گوید: اگر یک الکلى به خواستگاریت آمد با او ازدواج نکن . به بد اخلاق زن ندهید. از ازدواج با زن بى شعور بپرهیزید؛ که همنشینى او گرفتارى و فرزندان او تباه و فاسد خواهند بود. بهترین زنان شما کسانى هستند که عقیم نباشند، مهربان ، پاکدامن ، محترم ، فروتن در برابر شوى : و نسبت به دیگران سنگین و بى اعتنا باشد. از ازدواج با زیبا رویانى که در خانواده آلوده پرورش یافته اند بپرهیزید. ایاکم وخضراء الدامن ... تلائلو این همه باریک بینى و ژرف نگرى ، جز در چشم مهربان اسلام به هم نمى رسد. این همه دقت آشکار مى کند که اسلام چگونه با همه ریزه کارى هایى که در ساختن منش کودک از آغاز بسته شدن جنین ، موثر مى باشد آشنا است و بدانها توجه دارد. در مراحل دیگر نیز چون ایام باردارى مادر، شیر خوارگى نوزاد و کودکى ، دستورالعملهاى مفیدى در زمینه خوراک ، بهداشت ، خواب ، استراحت و هم در رفتار و کردار و روابط زناشویى داده است . حتى در گزینش دایه و پرستار و شیرى که نوزاد مى نوشد، شرایطى را گوشزد کرده است . اسلام کردار و رفتار والدین را بد آموزى یا تربیت صحیح کودک ، بسیار موثر مى داند تا آنجا که آنان را از از آمیزش و عشق بازى در برابر کودکان باز مى دارد. این نکات ارزنده را روانکاوان و دانشمندان زیست شناس و روانشناس به تازگى دریافته اند: ( دوران کودکى باید پاک و سالم و جدا از تحرکات جنسى باشد، کودک حساس است و این را همه مى دانند که مبارزه با حساسیت کودک دشوار مى نماید. هیچ چیز براى روانکاو دشوارتر از این نیست که ببیند از آغاز کودکى ، تحریکهاى جنسى یا چیزى شبیه آن ، با سلسله اعصاب کودک ، رویاروى بوده است . ریشه همه این تحریک ها در زمان کودکى است که بعد به گونه عقده روانى بروز مى دهد. بیشتر کودکان را، پدران و مادران به سوى فساد جنسى و طغیان غریزه مى کشانند چون در برابر دیدگان آنان آمیزش مى کنند)
تاثیر محیط
محیط از عوامل بسیار مهم سازنده منش هر فردى است . و منظور همه محیط هایى است که فرد از آغاز تا پایان زندگى ، در آن به سر برده است ، چون محیط خانه ، آموزش و پرورش ، کار، معاشرت هاى فردى و سرانجام محیط اجتماعى . وضع ظاهر، طرز گفتار و رفتار، پوشاک ، و حتى سلامت و دانش بسیارى از جنبه هاى دیگر منش انسان ، تابع محیط است . به ویژه کودک که همچون نهال نورس مى باشد. همچنانکه رشد و بالیدن و ثمر دادن نهال ، وابسته به این است که در کجاى باغ و بوستان قرار گرفته است و چقدر از نور آفتاب و چقدر آب به او مى رسد، و چگونه و از چه منبع ، آبیارى مى شود. کودک نو پا نیز، از عوامل محیطى خود، بسیار تاثیرپذیر است و بلکه بیشتر. اسلام به این نکته حساس نیز، بسیار توجه دارد. پیرامون خود را از رفتن به مراکز آلوده باز مى دارد و به رفتن در محافل دانشمندان ، ترغیب مى کند و مى گوید: با هرکس ، طرح دوستى میفکن که صفات دوست ، به دوست سرایت مى کند. حتى اسلام شرکت در بزمى را که در آن میخوارى نشسته است ، نهى مى کند. درود بر اسلام با اینهمه واقع بینى و باریک بینى .
دونمونه از شخصیت هاى برجسته اسلام
اینک هنگام انست که نمونه اى از الگوهاى شخصیتى اسلام را بشناسیم
1-بلال حبشى
بلال از نمونه هاى سترگ است که با منشى اسلامى ، تربیت یافته است . آثار این عظیمت و تربیت را در این گوشه از زندگى او بخوانید: روزى به فرمان پیامبر، بر آن شد که به خواستگارى دختر یکى از بزرگان قبائل برود. او و برادرش نزدیک خانواده اى نسبتا بزرگ رفتند. بلال بجاى چرب زبانى و چابلوسى فقط گفت : ان ترجونا فالحمدلله و ان تمنعونا، فالله اکبر. اگر با ما وصلت کنید، خداى را سپاس خواهیم گفت و گرنه خدا بزرگ است . او مى داند که عزت و بزرگى منش ، ویژه بندگان راستین خداست او تربیت شده مکتبى است که مى گوید: و الله العزه وللرسوله و للمومنین .او به خود اجازه نمى دهد در برابر خواسته دل خود یا قدرت مالى دختر، خود را کوچک کند و زبان به تملق باز کند. روح سترگ او زیر بار خواریهایى در لفاف جمله هایى نظیر: ما را به غلامى بپذیرید نمى رود
-2 عبدالله بن حذاقه
از یاران پیامبر (ص )بود. در زمان عمر با گروهى از مسلمانان گرفتار رومیان شد. دشمن ، دیگهایى آکنده از روغن زیتون به جوش آورده بود و با سنگدلى یکى از مسلمانان را که تن به نصرانى شدن ، در نداد، به درون دیگ افکند.لحظه اى بعد استخوانهایش روى سطح روغن ، در دیگ نمایان شد. پس از او عبدالله را در آوردند. بدو نیز پیشنهاد کردند که : دست از اسلام بردار اگر جانت را دوست دارى ؟ گفت : هرگز. پس او را به سوى دیگ بردند، اما دیدند که او اشک مى ریزد. از سران سپاه دشمن یکى گفت : برگردانیدش پشیمان شده است . عبدالله گفت : هرگز. - پس چرا گریه مى کنى ؟ - گریه شوق و حسرت است . شوق شهادت و حسرت آنکه بیش از یک جان ندارم تا در راه ایده خویش ، فدا کنم .... آن سردار از دلیرى او به شگفت آمد و در دل او را بسیار ستود؛ و گفت : بیا سر مرا ببوس و آزاد باش ! هرگز. - نصرانى شو تا دخترم را به عقد تو در آورم و نیمى از آنچه که دارم نیز به تو واگذارم . - هرگز! - پس سرم را ببوس تا تو و هشتاد تن از مسلمانان را نیز با تو آزاد کنم . عبدالله چون دید جان دیگران را نیز خواهد خرید حاضر شد و سر او را بوسید و همه آزاد شدند.... این نمونه است از منش یک جوان که تربیت اسلامى یافته است و در پرتو تربیت ، شخصیتى چنان عظیم به هم رسانده که بى اختیار، همه ستایش آدمى را به کرنش خویش بر مى انگیزد درود بر او باد و بر شخصیت پولادین و منش بلند او.
گناه مهمترین عامل تخریب شخصیت
آدمى به جز آنکه زیر بناى موقعیت ، آبروى و منش ظاهرى او را مى سازد؛ باید در صدد به دست آوردن عوامل دیگرى بر آید که بنیانگذار ارزش هاى معنوى مى شود. ترک گناه از بزرگترین این عوامل است که سازنده شخصیت حقیقى هر فرد است . امام باقر علیه السلام مى فرماید: شوربختى و حادثه ها و نکبت و شکست ، همه به دست انسان و بر اثر گناه آلودگى ، پیش مى آید... هلک من اضله الهوى ... آنکه خواهشهاى تن گمراهش سازد، به هلاکت خواهد رسید.بزرگترین و در همان حال دلفریب ترین الگوى منش الگوى نهایى شخصیت است که هر کسى در وجدان و ذات خود، بدان مى رسد. و گناه هر چند پنهانى ، این پیکره بلند و دلفریب را از درون مى شکند و گرچه در بیرون ، مردم آنرا سالم مى پندارند. و نیز آن گرامى مى فرماید: (کسى که براى خود، شخصیتى قائل نیست و خویشتن را حقیر و پست مى کند، از او امید نیکى مدارید و چنین کس ، از ارتکاب پلیدى ها باکى ندارد.(من هانت علیه نفسه فلا ترج خیره . اصلا اجازه نمى دهد که مسلمانان به پلشتى گناه آلوده گردند و با نادانان و ناشایستگان در آمیزند.